رد شدن به محتوای اصلی

بازار سنتی کتاب ایران در پایان راه

امروز صبح عازم مرکز شهر و فروشگاه های کتاب خیابان انقلاب شدم بازار نشر هم قسمتی از پیکره ناقص فرهنگی ماست . با چند ناشر و کتاب فروش صحبت کردم . یکی از آنها می گفت تجدید چاپ ها براساس تیراژ واقعی فروش کتاب نیست. کتابی را در دست گرفت و گفت این کتاب از نشر اول آن است که مربوط به سال قبل است اما هم اکنون چاپ یازدهم آن هم آمده و در بعضی از کتاب فروشی ها هست . به او گفتم چطور ؟ اگر این کتاب این قدر فروش داشته که به چاپ یازدهم رسیده پس شما چطور نسخه اولیه آن را می فروشید و او در پاسخ گفت مسئله همین جاست چون این تیراژ را مردم نخریده اند بلکه سازمان های دولتی خاص بر اساس افکار خود نسخه های بسیاری را پیش خرید می کنند و آن را به درون کتابخانه ها و مدارس و دانشگاهها پمپاژ می کنند و به این شکل هم در فروش ما تاثیر گذارند چون دیگر کسی کتابهای ما را نمی خرد . در واقع ما کتابی را عرضه می کنیم که پیشاپیش بازار مصرف آن اشباع شده است .


کتابفروش دیگری می گفت : کتابهای موجود در فضایی سالم و رقابتی وارد بازار نشر نمی گردد چون در بسیاری موارد لابی ها پشت پرده در فروش و پخش کتاب تاثیر گذار است و این گاهی به ناشرین و پژوهشگران ما لطمه جبران ناپذیری می زند .
سبد خرید کتاب محدود است و کتابهای بی کیفیت با استفاده از رانت های مختلف جای کتابهای خوب را می گیرد و در واقع اندک هزینه افراد را برای خرید و استفاده از آن نوع کتابها می بلعند .
یکی دیگر از فروشندگان گفت در همه جای دنیا خریدار به دنبال جدیدترین کتابها می آید اما در اینجا بخشی از فروش ما مربوط به کتابهای قبل از انقلاب و یا مواردی است که نشر دوباره کتاب متوقف شده است هزینه های ما آنقدر بالاست که نمی توانیم از این مقوله چشم بپوشیم .


هر چه بازار نشر الکترونیک ( البته رایگان ) داغ است بازار اصلی کتاب ایران را بسیار آشفته و بی نظم دیدم . با یکی از کتابفروشان که خود رایانه ی در مقابل داشت سر بحث نشر الکترونیک را باز کردم او می گفت به خاطر اقتصاد بیمار کشور و عدم توان خرید کتاب و همچنین سختی مسیر خرید ، خریداران با استفاده از سایت های توزیع کتاب رایگان مشکل خود را حل می کنند . او می گفت بسیاری از خریداران کتاب ما از شهرستانها می آیند که البته هر روز از تعداد آن ها کاسته می شود . خیلی از آنها امروز کتابهای مورد نیاز خود را از درون سایتهای دانلود کتاب تامین می کنند . او گفت بعضی از نویسندگان دیگر بخاطر سختی های انتشار کتاب ، نزد ناشرین نیامده و در وب سایتهای خود کتابشان را منتشر می سازند . از او پرسیدم چرا کتابهایی که در نشر الکترونیک با رقبت عمومی روبرو می شوند در بازار نشر سنتی جایی ندارند . او گفت بخشی از آن بخاطر نظارت و اعمال بیش از حد سلیقه در بخشهای ممیزی کتاب است بخشی دیگر به این خاطر است که نویسندگان کتابها نیازی به در آمد کم و دشوار کتاب ندارند . به او گفتم کتابهایی نظیر آرمان نامه ارد بزرگ روزانه هزاران بار دانلود می شوند اما در بازار نشر دیده نمی شوند او گفت برای همین است که بسیاری از ناشرین ما به پایان راه رسیده اند چون سرمایه خود را در جایی گذاشته اند که دست های بسیاری در آن هست و سیستم پخش معیوب موجود در برخورد با رانت ها توان چندانی برای دفاع از خود ندارد بطور مثال یکی از رایزنان فرهنگی کشورهای آسیای میانه چند روز پیش کتابهایی از دکتر اسلامی ندوشن ، ارد بزرگ و دکتر یاحقی را از من خواست که پاسخی برایش نداشتم جز دو سه نمونه کتاب . و او گفت گویا اینترنت از بازار به این عریض و طویلی پربارتر است .
کتابفروشی دیگر می گفت ترجیح می دهم به چاپ و توزیع کتابی بپردازم که عامه مردم بدنبال آن هستند بعضی از دوستان قدیمی به من می گویند حیف نام انتشارات شماست که پشت جلد کتابهایی عامه پسند بخورد اما خودم معتقدم تنها با این راه می توام مجموعه ام را نگهدارم .
کتابفروشی دیگر از دخالت انتشارات دولتی در روند نشر گلایه داشت و می گفت آنها با استفاده از امکانات دولتی وارد میدان رقابت با ما شده اند کتابهای آنها با قیمت هایی غیر واقعی وارد بازار نشر می شود و ما با کلی دردسر برای خرید و چاپ کتاب با کمترین سود هم نمی توانیم با آنها رقابت کنیم .


کتابفروشی دیگر می گفت بسیاری از ناشران حاضرند کتابهایشان را با چک های دراز مدت به ما بدهند تا بتوانند مخارج سنگین خویش را تامین کنند .
یک کتابفروش خرد هم می گفت ناشرینی را سراغ دارد که بجای نشر کتاب برچسب و پوستر شخصیت های سریال های تلویزیونی را منتشر می سازد و به این شکل بخشی از ضررهای خود را جبران می کند .
آنچه من در بازار نشر ایران دیدم فضایی خاکستری و تیره بود کتابهایی بسیار نفیس و زیبا با عناوینی طلاکوب شده اما بی مشتری !
تقریبا همه مجموعه ناشرین و کتاب فروشان ، بزرگترین مشکل خود را دخالت های سیستم دولتی در بازار نشر می دانستند و می گفتند تا ماهها پس از (( نمایشگاه کتاب )) بازار ما راکد و بی خریدار است و ناشرین بخش های دولتی و شبه دولتی کمر بخش خصوصی را شکسته اند .



آرزو کردی
مدیر تارنگار دانلود کتاب


منبع :
http://greatorod.forumotion.ca/forum-f14/topic-t12.htm#95

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

جزیره ابوموسی

جنوبی ‌ترین جزیره ایرانی آبهای خلیج ‌فارس، جزیره ابوموسی است. این جزیره در 222 کیلومتری بندرعباس و هم‌ چنین در 75 کیلومتری بندر لنگه واقع شده است. جزیره ابوموسی یکی از چهارده جزیره استان هرمزگان است که بیشترین فاصله از سواحل ایرانی خلیج فارس را دارد و طول و عرض آن درحدود 5 / 4 کیلومتر است. شهر ابوموسی مرکز جزیره ابوموسی می‌باشد. ارتفاع آن از سطح دریا 46 متر و مساحت آن دو و دو دهم کیلومتر مربع است. جزیره ابوموسی نزدیک ‌ترین پهنه خشکی از خاک ایران به خط استوا است که‌ آب و هوای مرطوب و گرم‌تری دارد. این جزیره فاقد آب و اراضی مناسب کشاورزی است؛ ولی کشت و زرع محدودی در آن صورت می‌گیرد و بیشتر مردم بومی محل به صید ماهی اشتغال دارند. این جزیره یکی از مراکز صدور نفت خام کشور است که با ظرفیتی قابل توجه فعالیت می‌کند. وسعت شهرستان ابوموسی 8 / 68 کیلومتر مربع است که مشتمل بر جزایر ابوموسی (با 12 کیلومتر مربع)، جزیره تنب‌ بزرگ (با 3/10 کیلومتر مربع) تنب کوچک (با 5/1 کیلومتر مربع)، سیری (با 3/17 دهم) کیلومتر مربع، فرور بزرگ (با 2/26کیلومتر مربع) و فرور کوچک (با 5/1 کیلومتر مربع) می‌باشد.

چارلی چاپلین

کمتر کسی پیدا می شود که نامه تاریخی چارلی چاپلین به دخترش را نخوانده باشد . نامه ای که در کشور ما سی سال دست به دست می چرخد . در مراسم رسمی و نیمه رسمی بارها از پشت میکروفن خوانده شد و مردم کوچه و بازار با هر بار خواندن آن به یاد لبخند غمگین چاپلین افتادند که جهانی از معنا در خود داشت . اگر بعد از این همه سال به شما بگویند این نامه جعلی است چه می گویید ؟؟! لابد عصبانی می شوید و از سادگی خود خنده تان می گیرد . حالا اگر بگویند نویسنده واقعی این نامه سی سال است که فریاد می زند این نامه را من نوشتم نه چاپلین و کسی باور نمی کند چه حالی بهتان دست می دهد ؟ فکر می کنید واقعیت دارد ؟ خیلی ها مثل شما سی سال است که به فرج ا… صبا نویسنده واقعی این نامه همین را می گویند : واقعیت ندارد این نامه واقعی است !!!!! فرج ا… صبا نویسنده و روزنامه نگار کهنه کاری است . او سالها در عرصه مطبوعات فعالیت داشته و امروز دیگر از پیشکسوتان این عرصه به شمار می آید . ………. ماجرا برمی گردد به یک روز غروب در تحریریه مجله روشنفکر . فرج ا… صبا اینطور می گوید : ” سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفت

شعری از استاد فرزانه شیدا به مناسبت روز زن و مادر

لالا گل خنده ، گل مادر که فرزنده برای خواب وآرومت ، دل مادر چه مجنونه همه شادی ورنج تو، تماما بر دل اونه تماما بر دل اونه! روز مادر بر همه مادران دنیا مبارک با شعری از استاد فرزانه شیدا این روز را گرامی می داریم . لالا گل پونه دل ، از غمها به زندونه برای عاشقی کردن، تواین دنیای ویرونه دیگه شوقی نمیمونه دیگه شوقی نمیمونه لالا گل سرخم ، نمونده سرخی رخ هم نه شرم از بی وفائی ها ، نه حُجّبی بر رخ وگونه تو دنیای تباهی ها ، دل هر آدمی خونه دل هر آدمی خونه! لالا گل سوسن ، توُ این دنیای تواین برزن تمومه قصه ها مردن ، دلااز بسکه حیرونه دیگه آوای هر قلبی ، چه غمگینه چه محزونه ! لا لا شقایقها ، امید قلب عاشقها توُ این دنیای دیونه ، دل عاشق چه پنهونه سکوتش گریه ی قلبه ، همش درخود پریشونه همش درخود پریشونه لالا گل یاسم ، نسیم عطر احساسم توُ دنیای غم و ماتم ، همه دلها چه داغونه به شبها رهگذر درغم ، دیگه شعری نمیخونه دیگه شعری نمیخونه لالا گل خنده ، گل مادر که فرزنده برای خواب وآرومت