رد شدن به محتوای اصلی

ایران تنها بهانه بودن است

ارد بزرگ می گوید : ایران بهشت ماست ، ایران تنها بهانه بودن است .


در بند بند اوستا میتوانیم بخوانیم که اورمزد ایران را در میانه جهان آفرید...
هارتلند یا دل زمین خواهی نخواهی، "ایران" است. به آن دسته از "واپسین ایرانیان" که بر نو بودن مینه های ملت و ملیت پافشاری میکنند تا جایی که اوج آن را در سخنرانی ارنست رنان میبینند، تکه شعری از نظامی گنجوی را پیشکش میکنم.
همه عالم تن است و ایران دل/ نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دل زمین باشد/ دل ز تن به بود یقین باشد
این بزرگ مرد، بی شک، هرگز اوستا نخوانده است، چرا که نیاکان موبدش در دوران ساسانی نیز اوستا را میخواندند اما نمیفهمیدند.
و کنت دوگوبینو میگوید: گویی این ملت بزرگ به موجب قراردادی معنوی و رازآمیز با هم پیمان بسته اند که در تعارفات، نیکو برخورد کنند اما پشت سر هم دروغ بگویند
گویی به او نیز الهام شده، رازی در کار است تا شیرازه ایران از هم نپاشد،
پیر گنجه بر بزرگی "او" میبالد، گوبینو از خواری "او" مینالد
اما گویی به هر دو الهامی شده است حاوی رازآمیز بودن پایداری ایران. هر دو میدانند ایران دل زمین است.
پیوستگی میان مردمان ایرانی و ایران پر از مردمان در درازنای تاریخ مایه ی رشک نیز بوده، چنانچه سرپرسی سایکس با خشم میگوید:
"نمیدانم چرا هر ایرانی مفلوک، آنقدر به خاک نابارور خویش میبالد؟!
پیکرینگی اندیشه و آرزوهای ایرانی در کالبد ایرانی آباد به پیدایش خاکی می انجامد سرشار از اسطوره، و همیشه بزرگ. به اندازه ای بزرگ که حتی در دورانی که بزرگی گذشته را ندارد، باشندگانش بر آنند تا به یاد گذشته، گرانسنگی خود را بسرایند.
اما ارد پا را ازین نیز فراتر میگذارد و میگوید: ایران تنها بهانه بودن است!!!
چرا که زرتشت سرود:
هستی و زندگانی هر دو نیکند
و بهانه بودن همان بهانه ی هست ماندن است و به هستی بودن همان نیکی...
پس اگر ایران نباشد که از هستی و نیکی اندیشه ی خود نگاهبانی کند، هستی جهان پای در سراشیب نابودی میگذارد، و تعادل آفرینش به هم میخورد. شاید این گفته ارد را قدرتمندان ینگه ی دنیا بهتر بفهمند که ، بدون ایرانی بزرگ و تندرست جهان در جنگ فروخواهد مرد...

"" ایرانی آباد را/ رستمی باید بود و تناور رخشی/ پیل پیکر مردی، که دل از مهر وطن آکنده/ راه بر روی انیران بسته/ اما / رخش را/ چون تفسیر کنیم؟/ پرده از راز وطن برداریم؟/ آن نگارین افزار/ رخش رخشنده/ که مر او را قیمت/ به بهای ایران میدانند/ چیست؟/ میگویم/ بال پرواز تهمتن سوی عشق میهن....../ یا که نه/ او همان ایران است/مهر ایزد/ پس به هر روی/
رستم و رخش و وطن همراهند/ تا به پایان در چاه ""



نوشته بالا از مجموعه مقالات جناب آقای مسعود اسپنتمان محقق و نویسنده کشورمان برداشت شده است

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

جزیره ابوموسی

جنوبی ‌ترین جزیره ایرانی آبهای خلیج ‌فارس، جزیره ابوموسی است. این جزیره در 222 کیلومتری بندرعباس و هم‌ چنین در 75 کیلومتری بندر لنگه واقع شده است. جزیره ابوموسی یکی از چهارده جزیره استان هرمزگان است که بیشترین فاصله از سواحل ایرانی خلیج فارس را دارد و طول و عرض آن درحدود 5 / 4 کیلومتر است. شهر ابوموسی مرکز جزیره ابوموسی می‌باشد. ارتفاع آن از سطح دریا 46 متر و مساحت آن دو و دو دهم کیلومتر مربع است. جزیره ابوموسی نزدیک ‌ترین پهنه خشکی از خاک ایران به خط استوا است که‌ آب و هوای مرطوب و گرم‌تری دارد. این جزیره فاقد آب و اراضی مناسب کشاورزی است؛ ولی کشت و زرع محدودی در آن صورت می‌گیرد و بیشتر مردم بومی محل به صید ماهی اشتغال دارند. این جزیره یکی از مراکز صدور نفت خام کشور است که با ظرفیتی قابل توجه فعالیت می‌کند. وسعت شهرستان ابوموسی 8 / 68 کیلومتر مربع است که مشتمل بر جزایر ابوموسی (با 12 کیلومتر مربع)، جزیره تنب‌ بزرگ (با 3/10 کیلومتر مربع) تنب کوچک (با 5/1 کیلومتر مربع)، سیری (با 3/17 دهم) کیلومتر مربع، فرور بزرگ (با 2/26کیلومتر مربع) و فرور کوچک (با 5/1 کیلومتر مربع) می‌باشد.

چارلی چاپلین

کمتر کسی پیدا می شود که نامه تاریخی چارلی چاپلین به دخترش را نخوانده باشد . نامه ای که در کشور ما سی سال دست به دست می چرخد . در مراسم رسمی و نیمه رسمی بارها از پشت میکروفن خوانده شد و مردم کوچه و بازار با هر بار خواندن آن به یاد لبخند غمگین چاپلین افتادند که جهانی از معنا در خود داشت . اگر بعد از این همه سال به شما بگویند این نامه جعلی است چه می گویید ؟؟! لابد عصبانی می شوید و از سادگی خود خنده تان می گیرد . حالا اگر بگویند نویسنده واقعی این نامه سی سال است که فریاد می زند این نامه را من نوشتم نه چاپلین و کسی باور نمی کند چه حالی بهتان دست می دهد ؟ فکر می کنید واقعیت دارد ؟ خیلی ها مثل شما سی سال است که به فرج ا… صبا نویسنده واقعی این نامه همین را می گویند : واقعیت ندارد این نامه واقعی است !!!!! فرج ا… صبا نویسنده و روزنامه نگار کهنه کاری است . او سالها در عرصه مطبوعات فعالیت داشته و امروز دیگر از پیشکسوتان این عرصه به شمار می آید . ………. ماجرا برمی گردد به یک روز غروب در تحریریه مجله روشنفکر . فرج ا… صبا اینطور می گوید : ” سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفت

شعری از استاد فرزانه شیدا به مناسبت روز زن و مادر

لالا گل خنده ، گل مادر که فرزنده برای خواب وآرومت ، دل مادر چه مجنونه همه شادی ورنج تو، تماما بر دل اونه تماما بر دل اونه! روز مادر بر همه مادران دنیا مبارک با شعری از استاد فرزانه شیدا این روز را گرامی می داریم . لالا گل پونه دل ، از غمها به زندونه برای عاشقی کردن، تواین دنیای ویرونه دیگه شوقی نمیمونه دیگه شوقی نمیمونه لالا گل سرخم ، نمونده سرخی رخ هم نه شرم از بی وفائی ها ، نه حُجّبی بر رخ وگونه تو دنیای تباهی ها ، دل هر آدمی خونه دل هر آدمی خونه! لالا گل سوسن ، توُ این دنیای تواین برزن تمومه قصه ها مردن ، دلااز بسکه حیرونه دیگه آوای هر قلبی ، چه غمگینه چه محزونه ! لا لا شقایقها ، امید قلب عاشقها توُ این دنیای دیونه ، دل عاشق چه پنهونه سکوتش گریه ی قلبه ، همش درخود پریشونه همش درخود پریشونه لالا گل یاسم ، نسیم عطر احساسم توُ دنیای غم و ماتم ، همه دلها چه داغونه به شبها رهگذر درغم ، دیگه شعری نمیخونه دیگه شعری نمیخونه لالا گل خنده ، گل مادر که فرزنده برای خواب وآرومت