رد شدن به محتوای اصلی

*بخت*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *بخت*

هر صبح به روی لاله شبنم گیرد
*بالای بنفشه در چمن خم گیرد
انصاف مرا زغنچه خوش می آید
کاو دامن خویش* فراهم گیرد*
* خیام*
* بالا = قدم وقامت- * فراهم= گرد آمده , جمع شده

کتاب بعد سوم آرمان نامه

●بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ●
● فرگردبخت●
کم کن طمع از جهان و *«می زی» خرسند
وز نیک وبد زمانه بگشل پیوند
مّی در کف وزلف دلبری گیر که زود
هم بگذرد ونماند این روزی چند.
«می زی» » *زندگی کن
____خیام ____
در طی تمامی فرگردهای پیشین اززندگی وسرنوشت وبخت وتقدیرآدمی بسیارسخن گفتیم, وهمانگونه که در بارها نوشته ام,از دیدگاه من بسیاری,ازآنچه,در زندگی برای مااتفاق می افتذد براساس گامها ئی ست که بادیدگاه,واندیشه وباورخودوبر ثرتصمیماتی ست که,براساس اینگونه افکاربرداشته,وبسوی جلوپیش میرویم] ومسلم است که,خطا یادرست همیشه پیروزنیستیم و.همیه نیز شکست خورده,باقی نمیمانیم طی سالهای زندگی خودآنگونه که,دراکثرزندگی هاغریب واشنادیده ام,انسان دردوره ی زندگی خودزمانی رادرپستی وزمانی راد بلندی زندگی میگذراندوبه,هرگونه شروع کندشکل آن دردوره ی بعدی تغییر میکند.زندگی وچرخه ی زندگی بدست خداست ودر بسیاری,از قانون های طبیعت وجهان درگردش سیارات وزمین وآسمان, این,اوست که فرمان میدهد.اماهمانگونهکه بارها گفته ام"عقلی که خداوندبه انسان,اعطا فرموده است "این قدرت رابما میدهدکه خودآزماینده ی بخت خودباشیم,اوزمین وزمان را برای مادرگزدش انداخته وروزی مارادرهمین طبیعت درشکل ساده,اما باارزش خودبماداده است ,ودیگراین ماهستیم که ازاین ذرهواتم وهرآنچه,درذرات وجود طبیعت ودرنهادوهستیِ دیدنی وندیدنی طبیعت برجاست چگونه,استفاده کنیم,ودرکجا بخت خودرابیآزمائیم واینکه دوران زندگی خودراازشیب به فراز برده یابرعکس .و نیز همواره عامل اصلی"خودما" هستیم که,کدامین بختی رابرای خوشبخت بودن خودانتخاب میکنیم .افسانه ها وقصه های زندگی مادردست خود ماست وبخت مانیز به همچنین:
____ آینـه..._____
آینـه...
اینگونه غمگین
دیده بر چشمم مدوز
من کجا گفتم
که یک عاقل
و یا فرزانه ام ؟!
گرچه میسوز د دلم
همواره در « شیدا شدن »
من هنوزم
یک دل دیوانه ی دیوانه ام !!!
با من ازدنیا مگو
قید جهان را ,زد دلم
قلب غمگین مانده جا
و دفتر و پیمانه ام
گوشه ی تنهائیم خوش باد
و یاد و خاطره
بعدازاین
بازندگانی هم دگرِ،
بیگانه ام
روح مادر آسمان گشته رها
.. بی قید و بند
باغ عشقی گر ببینی
من در آن پروانه ام
گربه خلوت سر کشیدی
در پی ِ « شیدا دلی»
شعله ی سوزانِ شمعِ روشنِ
آن خانه ام
من نمیگویم
چه بودم
یا چه سان
خواهم شدن
خواهد آمد
روزگاری
بشنوی افسانه ام
___ فرزانه شیدا_____
میگویندکه: « گهی زین به پشت وگهی پشت به زین».دنیا همین است همیشه یکسان نیست همیشه بروقف مراد نیست,همیشه نیز غمناک ودر سراشیبی شکستها نیست,وهمواره درپیج وخم هاوفراز ونشیبهای آن بوده وخواهد بودکه برای پخته ترشدن منو شما,شکل گرفت وروزهای شادی وغم را برایمان فراهم آورداما به نتیجه هانیز بایدتوجه داشت وبه اینکه دگرباره, تکرارِغم نکنیم وتکرارخطاواگر برنده وموفق بوده ایم,تلاش رابیشتر کنیم.چراکه بیشترنیز میتوان جلورفته وشادترشد.حال درهرچه میخواهدباشد موفقیت آنسان راروحیه ای شاد می بخشدواین حق ماست که روحیه ی خود رادر پیچ وغم زندگی درشادیها ببینیم
_____ طفلی تو_____
وقتی مجـبور بشـی
راهــتو بگــیری
بری وتـٌو خـلوتت
آروم بمــیــری
مـــثه پروانه بشــی
تو پیله ی غم
نــتونی پر بــکشی
تـو ی اســـیری
بدونــی که زندگــیت
راهی درازه
مـثه گـهگشـون بشی
تُّـو راه شـیری
بـدونی که زندگـیت
آخـر ِ خـطــه
توی غــصه پادشــا
تــو غـم وزیری
بــدونی به عاشــقی
راهی نداری
بدونی تـو باخـتـنا
« تـو» بی نظیری
دیگه رفــتن
واسـه تو
چه مــعنی داره؟
بسـکه
از رفــتنٍ بیهوده
تو ســیری
تا بیـاد
و« زنـدگی »
معـنائی بگـیره
دیگه سـودی نداره
؛ چون دیگه پـیری!
طـفلی تو
چه ساده این عمرتو
باخـتی
فکر میکردی
که یه پا
خـودت مّـدیری!
طـفلی تو
که پای
عاشــقی نشســتی
گرچـه تُو
کشــور عاشــقی
سفــیری
اما دیدی
که چه آسون،
همه ی قلبتو باختی
ثروتت محبـتت بود
ولی آخـرش فـقیری
گرچه راحتی ندیدی
طـفلی تو
چه ساده باختی
همه ی راههارو رفتی
روز وشـب
سختی کشیدی
اما آخرنمـیدونم
واسه چی تو
زنده هــستی
تو که ازعالم وآدم
همـه جور
رنجی رو دیدی!
نمیخوای
یه بار بپرسی:
تا کجا
صـبر وتحـمل؟!
بگـو یکبار
صاف وساده ؛
تو آخه کجارسیدی؟
بودنـت فقط بهونه س
که بگی زندگی کردی
اماامـروز
تو میدونی ؛
دیگه بدجوری بّریدی
دیگه حوصـله نداری
؛ بگی زندگی قشنگه
یابگی:
« در شب تارت» ,
باز میاد «
روز سـپیدی»!!!!
____ ف.شیدا/ یکشنبه 14 تیر 1388____
امادر زندگی چه کسی برای شادی وموفقیت ماتلاشی خواهدکرد بی آنکه خوددراین میان سودی ببرد چه کسی میبایست جز مابرای م گامی بسوی بهتر شدن هابردارد؟دقیقا «هیچکس » , هیچکس جز من برای من وتو برای ت نیست. وازاحدی نیز نمی بایدتوقع داشت که برای راحتی,وسهولت زندگی ما خودرابه دردسر بیاندازددرواقع وقتی خودبرای خو کاری نمیکنیم چه توقعی ازدیگران داریم ازآن گذشته چرامی بایست مادرزندگی نیزازآنچه داریم غافل شده,برآنچه نداریم,افسوس خورده, برآنچه هست, بی اعتنا باشیم؟بر آنچه نیست فقط "آه" بکشیم ؟بی آنکه, برای داشتن ونداشتن همه اینها«این » , «خود ما » بوده و هستیم که هر راهی را رفته ایم وامروز بهرکجا رسیده ایم نتیجه گامهای خودماست.اماهرگاه بدمیشود, گناه رابه گردن شانس وبخت ومقدرّات وحتی گاه دیگران میاندازیم,وهرچه خوب بودوبه موفقیت ,آنگاه میگوئیم که برای آن ,کلی زحمت کشیده ایم !درصورتی که همیشه,وواقعابایدکلی زحمت کشیدوبسیار بخودزحمت دادوتلاش کردوعرق ریخت وزمان صرف کردوحوصله به خرج دادتااینکه « داشته هاراداشت وبدست آوردونداشته هارانیزدر تلاش بدست آوردن بود».ازشادی وغم گرفته که ازمعنویات است تامادیات زندگی که پول وملک واملاک است همه وهمه,اگرداریم میبایست درداشتن ونگهداشتن آن بکوشیم واگر نداریم برای بدست آوردنِآن کوشاباشیم.گرآرزوی چیزی راداریم برای رسیدن به,آن بخت ویاخوشبختی تلاش کنیم,امااینکه بخت ر چیزی وکسی بدانیم که,از جائی بالاخره سراغ ماهم می آیدیا جائی بما لج میکندوزندگیمان رابه نابودی میکشدفقط به فقط خودگول زدنی بچه گانه است,ودرواقعاین دروقتی است که نمیخواهیم باور کنیم که بد کردیم,واشتباه رفتیم وبه ناچارمتوسل به چنین گفته هاوافکار میشویم بیائیدسعی کنم فقط خودراعلت وعامل بدانیم,وآنچه خودکرده ایم,را معلول کارهائی که کرده ایم!وبل خود درخوت خودلااقل صادق باشیم,آنگاه می بینیدکه,در زندگیِ ما, هیچکس درخوبی وبدهستی مامقصرنیست واین ماهستیم که,داشته,رابیشتر کرده وافزودویا ازدست داده ایم یانداشته ای رابدست آورده,وشایدحتی مجدداز دست داده ایم
________ *خیام*_________
در گوش دلم گفت فلک پنهانی:
« حکمی که قضا بوّد زمن میدانی؟
در گردش خویش اگر مرا دست بدُی
خود را برهانمی ز سرگردانی»* خیام
___________________
بدین معنی که بسیار دیده ام انسانهای دارائی راکه تنها اراده میکردند هرچه رامیخواستند خریداری کرده وبدست می آوردنداما دوره ی این نیزبرای آنان روزی به سر میرسد ودوره سخت زندگی ورکود نیزبه آنان فشار خویش رابه شکل خود میگذاردودرکنارآن نیزبسیاروبسیاردیده ام که افرادی که درزندگی دراوائل زندگی درفشارهای مادی ومعنوی بوده اند ودقیقا بعلت همان فشارها ومشکلات زندگی سر کرده اند دقیقا به همین علت, دردوره بعدی به صعود کوهی که تاکنون برای رسیدن به قله ی آن بسیارتقلا کرده,وکمتر نتیجه دیده بوده اند امروزه,رسیده اند و من شخصامعتقدم خداونداینگونه فراز ونشیبها,رادرزندگی برای این به,انسانهای خود میدهد که,آنکه سختی کشیده وبسیار تقلا نیز کرده است سرانجام خوبی رانیزداشته باشدوانکه به دارائی زیاد شاهد زج بسیاری بوده وتنها بخوداندیشیده است وهمواره,درتصوراین بوده که همین که دارم برای همیشهباقیست وهمواره هست وکمتر نخواهد شدناگهان, دوره ی تلخ حویش را آغاز میکندتادریابدکه زندگی همیشه دریک روی سکه باقی نمیماند وخود فکر میکنم که این نیز بگونه ای آزمایش خداوند از انسانهاست که دردوره ی دارائی ونداری خود را آنگونه که دروقاع هستند نشان میدهند ولیاقت وشایستگی خود را در نز ونگاه او ودیگر آدمیان بروز میدهند
_____* خیام _____
گر چه غم ورنج من درازی دارد
عیش وطَرب تو سرفرازی دارد
بر هردو مکن تکیه که دوران فلک
در پرده ی راز هزار بازی دارد.
_____* خیام _____
ما درروز وشب تغییر طبیعت راشاهدیم طلوع وغروب ,زجر ومددریا ها, تغییر فصول سال و تغییرشکل درخت وگل وحتی فرسایش کوههادر طی سالهادر کوهساران با بارش برف وباران وسائیدن شدن سنگ در اثر آب ویخ وروانی آبها ویا حتی ریزش سنگها,فرسایش صخره های میان دریا و..... واین خود گواه براین است که زندگی همیشه بیک گونه نیست وبرای انسان نیز روزهای سرد وگرم وروزهای تغییر بسیار خواهد بود ازاین جهت است که بخت را می بایست همیشه در راه زندگی خود با هوشیاری خود بیآزمائیم وچون به نتیجه ی مثبت رسیده,وپیروز شدیم در حفظ آن بکوشیم ودرابعاد وسیعتری به آزمایش بخت خود بنشینیم وهموارهنیز نوشته ام که بخت شتری نیست که از درخانه ی شما بگذردیا بردر خانه ی شمابنشیند بخت زمانی رخ مینمایدکه تو درتلاش زندگی آنرا به گونه های مختلف به شکلهای مختلف,درراههای مختلف بیآزمائی وهرگزاز برداشتن گامهای اولیه شک وتردید بخود راه ندهی .در بازار بورس وسهام,زمانی که پای سرمایه ای محدود درمیان است ارگ با مشاورین سهام صحبت کرده,باشید معمولا معتقدندکه اگر این سرمایه تنها دارائی شماست بهتراست درراه سهام وبورس وخرید برگه های بهادارکه نرخ آن بالاوپائین میشود نروی واین سرمایه راکه بی شک پس انداز سالهای زندگی توست ,درجائی بکار ببری که اگروموفق هم نبو لااقل پاکباخته نشوی .معمولا خریدسهام وبورس متعلق به تاجران ومتمولینی است که,از دست دادن مبلغی ازسرمایه ی خود رادر یک سهام درجای دیگر وسهامی دیگرجبران میکنندیاآنکه,انقدرها تاثیر شایان توجهی, درزندگی آنان نمیگذارداما برای مردمی که باحقوق وکاری معمولی زندگی گذرانده,وآنچه راکه بعنوان توشه ای برای مبادای خود جمع وپس انداز کرده اند حکم مرگ وزندگی رادارد بسیارخطاست که باسهام وبورس آنرابه خطر بیاندازندچراکه خرید سهام وبورس وامثال اینهادرست به منزله ی قمار پولی ست که, دربرد وباخت آن هیچ تضمینی وجودنداردوشانس وبخت هم دراین آنگونه که همه می پندارند کارساز نیست چراکه,اینگونه ریسک ها برای افرادی نیست که در محدوده ی زندگی خودبا مغازه ای امورات خود را میگذرانند یادر شرکتی کارکرده یاکارمند دولتی هستنددرواقع ریسکهای بسیاری در زندگی هست که,انجام آن درجای خودمی بایست زمانی صورت گیردکه شخص اطلاعات کافی درآن موردرابدست آورده باشد.درنتیجه درمسائل بورس وسرمایه گذاری هایاینچنینی معمولابه افراد عام پیشنهاد میشودکه به,یکباره تمام هستی خودرابپای اینگونه ریسکها نریزندچون شایدهیچ چیز بدون بی حساب وکتاب تراز دنیای بوروس وسهام نباشد,وچراکه,اینگونه] سرمایه گزاری ها بستگی به"اقتصاد جهانی |داردوبیک شهرویک منطقه]ویک کشورنیزمربوط نمیشودکه بتوان ثبات آنرا مطمئن بودپس اگراز افرادعامی هستیم,چرااین مبلغ رابرای خرید طلا وسکه,که,آنرا نقدا دریافت کنیم بکارنبریم.البته ,اگر که این "وُسع" واین قدرت راداریم که میتوانیم سهامی را خریده وبا برگه ای به خانه بیائیم وانراگوشه ای بگذاریم,چراآنرابلافاصله تحویل نگیریم ودرخانه ویادربانک برای اطمینان خاطر نگذاریم که لااقل پس اندازمااز بین نرفته باشدواگر مایلیم باآن کارکنیم حتمادرراهی باشدکه پیش ازشمادیگران آنرارفته وبه موفقیت رسیده باشند بااینکه من بارها نوشته ام"ریسک" در زندگی لازم است ,اما "حماقتهای تجاری" وکارهای خطر زای بدون فکر هرگز مدنظرم نبوده است ویااینکه بیایم و شیبی بردارم که,ازدره ای بپرم که میدانم پرنده هم کلی باید بال بال بزندتاازآن دره بگذردوپای یکمترو ودومتری من چنین دورخیزی را محال است که بتواند انجام دهد, تنها به کشتن دادن خود من خواهد بودنه شجاعت من وشهامت ریسک کردن من.
________*خیام*_______
کس مشکل اسرار اجل را نگشاد
کس یکقدم از« نهاد » بیرون ننهاد
من مینگرم ز مبتدی تا استاد
« عجز » است به دست هرکه از مادرزاد
________*خیام*_______

انسان عاقل میداندکه اگر باید اگرمجبور است اگر واقعا می بایست این دره رابگذراندلااقل می بایست موقعیت گذراز آنرا برای خودفراهم کند حال شده کوه رادور بزند یابا طنابی اگر ممکن بو به آنسوی کوه قلابی وچیزی پرتاب کنداماهرچه هست او « خود» رابی دلیل پرتاب نمیکند.درورزش های جدید کنونی دیده ایم بسیاری بدون داشتن هیچ وسیله ای,از روی بلندای کوهی بدرون دره ای که انتهای آن آبی ست پریده,وهیجان آنرا « پروازانسانی خود »مینامند امااین افراد برای مردن نیز خودراآماده کرده اندومیداننداگر خطای کوچکی دراین پرش انجام شودکه به سنگی در نیمه راهاصابت کنند یا بناگاه مسیربادتغییرپیدا کندوبر آنان چیره شود مرگ آنان حتمی است این است که قانونااین ورزش دردنیای ورزشی ممنوع است ومعمولا آنکه اینکارراانجام میدهد درمقابل چشم قانون گذاران اینچنین کاری رانمیکند حتی دیده ایم عده ای بادست خالی وحتی بودن کفش باکیسه ای آهک ویاآردبرای خشک کردن کف دستان درموقع بالارفتن از جائی یااز برجی به بالا میروندوحتی موفق هم میشوندامادر انتهای کاراورا دستگیر میکنند کهبا جان خودبازی کرده,حتی بااینکه تماشاگران بسیاری نیزداشته است وچرا اینکارا میکنند چون که وجوداو نه تنها سرمایه ی ملی یک کشورمحسوب میشود بلکه,اگر خدای ناکرده اتفاقی برای اوبیافتد جمع تماشاگران نیزدچار شوکهای روحی واندوه میشوندواین برای کشورهای غربی بسیارمهم است که,درکوچه وخیابان مردم وکودکان شاهد چه نوع چیزهائی باشند وحتی,اگر کسی نیز بخواهد بایک وسیله ی موسیقی درگوشه خیابان آهنگ بنوازدوباعث سرگرمی دیگران شودهم باز می بایست بادولت وپلیس هماهنگ کردهو درست درجائی بیاستدکه آنه تعیین کرده اند ازاین لحاظ که مراقب او نیز برای حفظ سلامتی تاو باشند وگروه پلیس پیاده آگاه باشد درهرکجا چه مکانی ایستاده اند ودر حفظ امنیت جانی آنان بکوشند چرا که هم ممکن است انسان معتادی باشد که ازاین راه کمی پول جمع میکند,ممکن است ازطریق انسانهای نااهلی آزاروازیت شوندیا ممکن است توریستی ازکشوردیگری باش که حفظ جان,او "آبروی ملی آن کشور" تلقی میشود.بااین تفاضیل چطورما انسانها برای ازمایش بخت خوددست به هرکاری میزنیم بدون اینکه عاقبت آنرادر نظر گرفته باشیم ویااطلاعات دقیقی ازآنچه انجام میدهیم داشته باشیم ؟ گاه فشارزندگی آدمی را مجبوربکاری میکند که صدالبته انسان شریف وکاری هرگزکار ناصواب نمیکندومنظور کارهائیست که انسان,از فشار مالی بسوی, آن میرودمثلا همینگونه ریسکها که نام برده شد وشخص میگوید"یکبار سرمایه ام رااینجا مصرف میکنم شایدبخت یاری کردومنهم یکشبه تاجر شدم مشکل درهمین جاست آنان که,میخواهند راه پرتلاش سالهای زندگی دیگران رایک شبه طی کنن وهمواره ازدیگران یشترعقب افتاده اندوحتی گاه قدرت دوباره,برخاستن از,زمینی رانخواهندداشت که وقتی که در بلندای پله های رفتن تلاش کردندکه چهارتایکی مسیرراطی کرده ودرنهایت به زمینی رابدست اوردند که,درشروع روی آن "ایستاده بودند"ودراخر "برروی آن افتاده" بودندونقش زمین شده بودند .ما دیده ایم وهزارباره نیزدیده ایم آنکه به بدست آوردن پولی راحت وساده وبدون دردسر علاقه داشته یااکنون در پشت میله هاست که خداانشالله هرچه زودتر همه ی اسیران راآزاد نماید که هرکه درپشت میل هاست درخطای انسانی خود,اسیر گشته است ویابه خطای انسانی یک انسان دیگر درحال پس دادن جور این شخص ثالث است وفراموش نکنیم نعمت آزادی درزندگی خودرا به بختهائی نفروشیم که, نتهای آنان به ناکجاآباداست و« عرب »هم حوصله ندارددر آنجا « نی» بیاندازد.!چراکه عاقل میداندکجا بایدسنگی انداخت که به هدف بخوردواینکه بگوئیم حالا سنگی می اندارم ببینم چه میشود باید,همیشه جائی آینگونه سنگی راپرتاب کردکه نتیجه ی آن مال باختگی ما ویا ازبین رفتن زندگی ماوسرمایه وهستی ما نباشد. بخت را وقتی می یابی که تلاشس درست رابا پشتکاری عمیق وجدی شروع کرده باشی وئدرهمه جا بخت تو به انتظار توست اگرکه بدانی برای رسیدن به آن کدامین راه,درست تر است ومشکلهای کمتری رادر ناهمواری ها برایت خواهدداشت. بارها گفته وباز میگویم دنیاوزندگی وبخت وتقدیرمااول واخر بدست خود ماست وکائنات زمانی باما مراهی میکنند که گامی بسوی خوشبختی برداری,وسعی کنی بخت خودرا بدرستی شناسائی کرده وپیدا نمائی.
● *ـ همای بخت بر شانه ات نخواهد نشست مگر آنکه شانه ای به گستره و پهنای کوهستان داشته باشی ارد بزرگ
ـ*بخت همچون مرغی در گوش ما زمزمه می کند و ما را با خود به سوی می کشاند که باورش را هم نمی کردیم.*ارد بزرگ
ـ*بخت آدمی به گذشتگان ، آیندگان و جهان کهکشان ها گره خورده است .*ارد بزرگ
ـ*زندگی و بخت در یکدیگر تنیده شده اند تا جایی که گاهی بر این باور می شویم : بخت ما در دست خود ماست !.*ارد بزرگ
ـ*چهره و کردارمان می تواندنمای بخت مان نیز باشد.*ارد بزرگ
ـ* همای بخت بر شانه ات نخواهد نشست مگرآنکه شانه ای به گستره و پهنای کوهستان داشته باشی *ارد بزرگ

پایان _● فرگرد بخت
به قلم : فرزانه شیدا_●


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

جزیره ابوموسی

جنوبی ‌ترین جزیره ایرانی آبهای خلیج ‌فارس، جزیره ابوموسی است. این جزیره در 222 کیلومتری بندرعباس و هم‌ چنین در 75 کیلومتری بندر لنگه واقع شده است. جزیره ابوموسی یکی از چهارده جزیره استان هرمزگان است که بیشترین فاصله از سواحل ایرانی خلیج فارس را دارد و طول و عرض آن درحدود 5 / 4 کیلومتر است. شهر ابوموسی مرکز جزیره ابوموسی می‌باشد. ارتفاع آن از سطح دریا 46 متر و مساحت آن دو و دو دهم کیلومتر مربع است. جزیره ابوموسی نزدیک ‌ترین پهنه خشکی از خاک ایران به خط استوا است که‌ آب و هوای مرطوب و گرم‌تری دارد. این جزیره فاقد آب و اراضی مناسب کشاورزی است؛ ولی کشت و زرع محدودی در آن صورت می‌گیرد و بیشتر مردم بومی محل به صید ماهی اشتغال دارند. این جزیره یکی از مراکز صدور نفت خام کشور است که با ظرفیتی قابل توجه فعالیت می‌کند. وسعت شهرستان ابوموسی 8 / 68 کیلومتر مربع است که مشتمل بر جزایر ابوموسی (با 12 کیلومتر مربع)، جزیره تنب‌ بزرگ (با 3/10 کیلومتر مربع) تنب کوچک (با 5/1 کیلومتر مربع)، سیری (با 3/17 دهم) کیلومتر مربع، فرور بزرگ (با 2/26کیلومتر مربع) و فرور کوچک (با 5/1 کیلومتر مربع) می‌باشد.

چارلی چاپلین

کمتر کسی پیدا می شود که نامه تاریخی چارلی چاپلین به دخترش را نخوانده باشد . نامه ای که در کشور ما سی سال دست به دست می چرخد . در مراسم رسمی و نیمه رسمی بارها از پشت میکروفن خوانده شد و مردم کوچه و بازار با هر بار خواندن آن به یاد لبخند غمگین چاپلین افتادند که جهانی از معنا در خود داشت . اگر بعد از این همه سال به شما بگویند این نامه جعلی است چه می گویید ؟؟! لابد عصبانی می شوید و از سادگی خود خنده تان می گیرد . حالا اگر بگویند نویسنده واقعی این نامه سی سال است که فریاد می زند این نامه را من نوشتم نه چاپلین و کسی باور نمی کند چه حالی بهتان دست می دهد ؟ فکر می کنید واقعیت دارد ؟ خیلی ها مثل شما سی سال است که به فرج ا… صبا نویسنده واقعی این نامه همین را می گویند : واقعیت ندارد این نامه واقعی است !!!!! فرج ا… صبا نویسنده و روزنامه نگار کهنه کاری است . او سالها در عرصه مطبوعات فعالیت داشته و امروز دیگر از پیشکسوتان این عرصه به شمار می آید . ………. ماجرا برمی گردد به یک روز غروب در تحریریه مجله روشنفکر . فرج ا… صبا اینطور می گوید : ” سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفت

مهارتهای استفاده از تلفن

به موقع به تلفن پاسخ دهید اگر ممکن است به تلفن بعد از نخستین یا دومین زنگ پاسخ دهید. این کار به تلفن کننده این حس را می دهد که شما مسئول و کارآمد هستید. گاهی اوقات ممکن است از جواب دادن به تلفن به خاطر انجام یک کار فوری خودداری کنید و یا شاید از میزتان دور باشید، اما تلفن محل کار نباید بیش از ۴ بار زنگ بخورد. بی توجهی به تلفنی که زنگ می زند یک راه حتمی از دست دادن تلفن های مهم و آتشی کردن کسانی است که سعی دارند با شما ارتباط برقرار کنند. بارها تجربه شده که بی توجهی به یک تلفن سرنوشت کاری را تغییر داده است و یا اینکه تلفنی زنگ می زند، زنگ می زند... بدون هیچ جوابی. در این گونه مواقع همه عصبانی می شویم و فکر می کنیم چه شرکت یا سازمان بی مسئولیتی که اجازه می دهد تلفن این همه مدت بی پاسخ بماند. اگر در حالی که دور از تلفن هستید کسی در دفترتان نیست که تلفن ها را پاسخ دهد، شماره را به یک متصدی اطلاعات و یا فرد دیگری که حاضر است پاسخگو باشد منتقل نمایید. به آن شخص بگویید کجا می روید و چه موقع بازمی گردید شماره تلفن جایی را که می روید نیز به او بدهید، سپس پیامهایتان را دریافت و فوراً بررسی